هفته اول مهر بود که آقای ناظم سر صف گفت: هر کسی فردا با موی بلند بیاید خودم موهایش را از بیخ میتراشم من هم که 200 تومان بیشتر پول تو جیبی نداشتم و سلمانی محله ما برای کچل کردنم 500 تومان نقد و 100 تومان قسطی با سود بازپرداخت %59 مطالبه می کرد، گفتم که چه کاریه ، فردا می روم مدرسه خود آقای ناظم زحمتش را متقبل می شود آن هم مفتی!!!!
فردای آن روز:
سو تفاهمات ترم اولی ها
لوکیشن کلاس 103 ساعت 11:30 آخر جلسه آخر درس:
پسر: ببخشید خانوم X میتونم مزاحمتون بشم
دختر: مگه خودت خواهر مادر نداری
پسر: قصد بد ندارم امر خیره
دختر: من فعلا قصد دارم درسم را ادامه بدهم
پسر: چه خوب منم همینطور
دختر: خوب حالا کی قصد دارید تشریف بیارید
پسر: همین الآن خوبه؟؟! زیاد مزاحمتون نمیشم
دختر: حالا چه عجلیه؟ این عجله دلیل خاصی داره؟
پسر: خوب آینده زندگیم در میانه! باید سریع اقدام کنم
دختر: آدم خوبه که به فکر آیندش باشه! ولی آقای Y ، بالاخره یکسری مراحلی وجود داره
پسر: خوب کی وقت دارین مزاحمتون بشم؟؟؟
دختر: بعد امتحانات خوبه؟؟؟
پسر: تا اون موقع من نابود شدم
دختر: چرا؟؟
پسر: چون اون موقع دیگه افتادم جزوتون به دردم نمیخوره
#ا_م_سلطان_الضاحکین
دانشگاهها و مدارس مکانی برای کشتن خلاقیت
واقعا در دوران راهنمایی و دبیرستان زمان ما ، معلمان و دبیران و ناظمان و مدیران خلاقیت را ذبح کرده بودند ، در مدارس با شاخص خلاقیت پایین ته ایده تنبیه آنها خط کش بود ولی در مدارس با شاخص خلاقیت بالا مثل مدارس اهواز سیر تنبه دانش آموز خاطی، ترکیبی بود، و ترکیب استفاده از ابزار، به خلاقیت فرد متنبه کننده بستگی داشت به عنوان مثال از چَک و مشت همزمان+ کف گرگی (با یک سیکل زمانی ثابت) + خط کش آهنی یا چوبی و در پاره ای از مواقع در آخر کار هم لنگه پا، چاشنی کار می کردند تا فرد به اعلی درجات تحقیر نائل شود البته دبستان ها عاری از هرگونه خلاقیت بودند چون کل سکانس تنبیه تو 2 کلمه خلاصه می شود: چَک+ گریه متنبه.
ولی بحمدالله با وجودِ وجود این مسئولین امرِ نالایق، دانش آموزان یک تنه بار خلاقیت مدارس را به دوش می کشند، مثلا مشکلات بین خودشان را در زنگهای آخر با فنون وکدهای تقلب ابتکاری زیر حل میکنند: